loading...

یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

بازدید : 481
جمعه 7 فروردين 1399 زمان : 2:40

اومدم از حال و احوال خودم بگم که خدا روشکر خیلی بهترم، یعنی در واقع اصلا قابل مقایسه با قبل نیستم، پسر کوچیکه که تب داشت همون روز که پست قبلی را گذاشتم صبح برده بودمش دکتر و گفته بود تب ویروسی هست و تا پنج روز نهایتا برطرف میشه، که خدا رو شکر قبل از پنج روز تموم شد:) یه تب ساده بود اما چون چند روز بود و سمج شده بود و با این شرایط فعلی خیلی حالم را خراب کرده بود و حسابی من را به هم ریخته بود.

از روزهای آغازین سال 99
بازدید : 377
چهارشنبه 20 اسفند 1398 زمان : 13:57

هی دارم فکر میکنم چرا من نمیتونم آرامش داشته باشم و استرسم را کنترل کنم، اون هم با توجه به مدل شخصیتی من که اساسا آدم مضطرب و پر استرسی نیستم. چرا من نمیتونم الان که بچه‌هام خوابیده اند این یکساعت را تمرکز کنم روی برنامه ام؟ (با توجه به اینکه فعلا پرستار هم نمیاد و همون نصف روز وقت را هم ندارم برا خودم) اولش داشتم خودم را شماتت میکردم که خب بر خودت کنترل داشت و ... بعد دیدم نه! اساسا حال و احوال من با توجه به شرایطم هست، من نگران بچه‌هام هستم اینقدر که یه موقع‌هایی جوری دیگه نگاهشون میکنم انگار بخوام در بدنشون ویروسی را پیدا کنم!و بخش دیگری از ذهنم درگیر برادرام و خانواده شون و پدر و مادرمه... خلاصه اینکه نمیدونم دارم توجیه میکنم و میشه باز هم امیدوار و پرانرژی بود! یا احساسات من و حال و روز من طبیعیه؟ نمیدونم روزها و احساساتی را تجربه میکنم که برا خودم غریبه و من اون آدم سابق نیستم!

اهنگ اریا انقلاب به نام چطور دلت میاد | متن خدا جون حق میدم اعتمادی...|بکس موزیک
بازدید : 369
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 9:37

از چی بگم؟ از کرونا که همه را درگیر کرده؟ از اینکه به زعم آقایون فقط افراد با بیماری‌های زمینه‌‌‌ای را نمی‌کشه بلکه کلی جوان بدون هیچ بیماری زمینه‌‌‌ای را کشته! اینکه فقط با شستن دستها مهار نمیشه؟ اینکه آقایون همه چیز را کرده اند مایه‌ی مباهات و پیشرفت خودشون! اینکه پسر گنده شون میآید توئیت میکنه من هم کرونایی شدم با یه شکلک خنده! اینکه تو این مملکت برای ما همه چیز فاجعه هست و برا حضرات همه چیز فان هست و تفریح؟ اینکه هر چی میکشیم از نادانی و نفهمی‌کسانی هست که نه بلدن و نه حاضرن بپرسند و نگاه کنند و یاد بگیرند! خب آخه چشمهاتون را باز کنید ببینید همه‌ی دنیا چکار میکنه شما هم همون کار را بکنید! همه‌ی دنیا رفت و آمدها و ورود به کشورشون را با جدیت کنترل کرد اونوقت شما چه کردید؟ میدونید چه حسی دارم! بچه‌‌‌ای را دیدید ده دقیقه ساکت باشه حتما یه گوشه‌‌‌ای داره خرابکاری میکنه! الان نقل اینها شده! اگر یه لحظه ازشون غفلت کنیم یه جایی یه گندی بار میآورند که هیچ کاری اش هم نشه کرد:( بله روزهای کرونایی میره یا با ما یا بدون ما! یا با عزیزان ما یا بدون عزیزان ما!

you kinda won't believe it
بازدید : 432
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 21:17

امشب دخترم اومد پیشم نشست و گفت مامان بیا باهم گپ بزنیم:)) کلا خیلی این حرف را میزنه و با اینکه خودش شخصتیا کم حرفه اما از صحبت کردن با من لذت میبره و میگه دوست دارم با‌هام حرف میزنی:) حالا حرفهایی هم که باهاش میزنم بیشتر حرفهای انگیزشی هست! مثلا در مورد اراده داشتن، پشتکار داشتن، جسارت داشتن و استقلال شخصی و از این جور چیزها و بینشون هم از داستانهای بعضا مولانا یا چیزههای دیگه‌‌‌ای که شنیده یا خونده ام تعریف میکنم.

نمونه سوال درس چهارم مطالعات
بازدید : 426
پنجشنبه 7 اسفند 1398 زمان : 18:11

این را سریع بنویسم و برم برسم به کارم. دیروز تو وبلاگ دوستی به وبلاگی رسیدم که چند ماهی شروع به خوندن زبان کردن و حالا داره پست‌هاش را به انگلیسی میذاره. به لینک‌هام اضافه اش کردم که باز هم بهش سر بزنم:)) واقعا خوشم اومد از این کارش و از اراده اش:) عالی بود این حرکتش. بنظرم واقعا نیاز داریم که برای تقویت زبان خروجی داشته باشیم و این مدل نوشتن میتونه یه حرکت خوب باشه. تصمیم گرفتم هر روز یه نیم ساعت اواخر شب وقت بذارم یه چند خطی بنویسم و از متن‌ها و چیزهایی که خونده ام استفاده کنم. احتمالا یه فایل ورد باز کنم و با قید تاریخ روزانه اینکار را انجام بدهم.

انگشتر طلای رزگلد "فرشته "
بازدید : 354
سه شنبه 5 اسفند 1398 زمان : 18:25

پریشب تا دوازده تو آشپزخونه بودم که کارهای ناهار فردا را بکنم که صبح ساعت هشت برم کتابخونه، تا کارها تموم شد و اومدم بخوابم گوشی را دست گرفتم و دیدم‌‌‌ای بابا برای دو روز مدارس و کتابخونه‌ها تعطیل شده! امروز هم که زمزمه اش هست تا آخر هفته تعطیله و یه پیام تو کانال مدرسه دیدم انگار احتمال تعطیلی مدارس تا شانزدهم فروردین بود که دیگه لینک را باز نکردم و اصل مطلب را نخوندم.

دانلود آهنگ جدید امیر عظیمی به نام یار تویی
بازدید : 371
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 1:46

1_ پریروز تولد یکسالگی پسر کوچیکه بود:) میخواستم بیام یه چیزی بنویسم براش که نشد. هفته‌ی دیگه هم تولد سه سالگی پسر بزرگه هست:) برای پس فردا شب، پنجشنبه شب، مهمون دعوت کردم انشاالله جشن تولد پسرا را بگیریم:))

وقتی مادر باشی هر روز یه چالش جدید داری! وقتی مادر چند تا بچه باشی هر روز چند تا چالش جدید داری ...

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 732
  • بازدید کننده دیروز : 732
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1179
  • بازدید ماه : 1585
  • بازدید سال : 2843
  • بازدید کلی : 16056
  • کدهای اختصاصی